کتاب شناسی حدیث
|
![]() |
![]() | ||||
کتاب شناس ( چهارشنبه 88/12/5 :: ساعت 11:32 صبح )
رنجنامه ای از محدّث نوری شیخ آقا بزرگ تهرانی از استاد خود محدث نوری چنین نقل میکند: «من درحالی میمیرم که حسرتی در دل من باقی مانده است و آن اینکه در این سالهای آخر عمر، کسی ندیدم که به من بگوید: فلانی! این مقدار مال را بگیر و برای قلم و کاغذت خرج کن، یا با آن کتاب بخر، یا آن را به کاتب بده تا درکارهای تألیفی به تو کمک کند». فصلی مشبع از عمر 66 ساله محدث نوری در سفر گذشت. این سفرها، عمدتا برای دستیابی به کتابهای شیعه امامیه، شناسایی، تحقیق، مقابله وتصحیح آنها سپری شد .مرحوم نوری، از این جهت و جهات دیگر، به سلف صالح خود مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی صاحب کتاب «ریاض العلماء» شباهت دارد. مـرحوم نـوری بـرای تهیـه ایـن کتابها، زحمـات عجیبی کشید.در یکی از نامهها به میر حامد حسین مینویسد: [کتاب] «نقض عثمانیه» ابن طاووس به زحمت، محلّش پیدا شد در دست غیر اهلش. هر تدبیر کردم در آن چند روز، به وصالش نرسیدم .باز بعضی را معیّن کردم که بگیرند. خداوند، این خلق را انصاف و شعور کرامت فرماید. ضعف دین تابه اینجا رسیده که درجوارامیرالمؤمنین علیهالسلام ، شخصی از اهل علم، از کتابی که در آن تقویت دین است، مضایقه میکند. جنابعالی به همّت عالیه میل دارید که از بلاد بعیده تحصیل کتب مناقب شود! [1] مدّتی پس از آن، در نامهای دیگر مینویسد: کتاب «نقض عثمانیه» هنوز در طلسم است. شرحش طولانی است. امیدوارم آخر به دست بیاید.خداوند به این خلق انصاف بدهد. از قرار مذکور، صاحب این کتاب، کتابخانه معتبری دارد که همه از نسخ کهنه قدیمه، [اند]، واحدی به آنها راه ندارد، و ابدا به سطری از آنها منتفع نمیشود». [2] در نامهای دیگر در مورد کتابی دیگر مینویسد: «خصائص العلویه هنوز به دست نیامد. در بغداد هست نزد خبیثی ناصبی. چندین نفر متعهّد شدند به تدبیری بگیرند، هنوز میسّر نشد» [3] امّا تلاش او، منحصر به یافتن نسخهها نبود. در نامهای دیگر به تاریخ 4 شوال 1317، محدث نوری مینویسد که برای 24 حدیث از 100 حدیث کتاب «مناقب مائة» ابن شاذان ـ که تمام احادیث آن مرسل است ـ سند پیدا کرده و آن احادیث را از حالت ارسال خارج کرده است[4] در همان نامه، مرحوم نوری از کتاب «الدمعة الساکبة» سخن میگوید که مرحوم مولی محمد باقر کتابفروش بهبهانی، بادستورالعمل و اعانت ایشان نوشته و محدث نوری به چاپ آن کمک کرده است.[5] این همه تلاش، درحالی است که محدث نوری در مسیر این خدمت، سخت تنها است واز این تنهایی شکوه میکند: «داعی را ابدا مُعینی به قدر پیدا کردن یا نوشتن یاتصحیح یک خبر نیست .تمام اینها را ـ مضافا الی تحصیل اصل کتاب با هزار زحمت ـ خود باید بکنم. و بااین حال راضی ام که آسوده باشم و میسّر نمیشود.و این باآن خیال جنابعالی خیلی تباین دارد.عصر، اگر عصر صفویه بود، معلوم میشد.والحمدلله علی کل حال و الی الله المشتکی و علیه الإتکّال» [6] در نامه دیگر مینویسد: «از رساله کافیه شیخ مفید، تا حال چند نفرند که ملتزم شدند بفرستند. هنوز نفرستادند. وضع خلق برگشته وباب اعانت بر برّ و تقوا مسدود. داعی با یَد واحدةٍ جذّاء» [7] شیخ آقا بزرگ تهرانی از استاد خود محدث نوری چنین نقل میکند: «من درحالی میمیرم که حسرتی در دل من باقی مانده است و آن اینکه در این سالهای آخر عمر، کسی ندیدم که به من بگوید: فلانی! این مقدار مال را بگیر و برای قلم و کاغذت خرج کن، یا با آن کتاب بخر، یا آن را به کاتب بده تا درکارهای تألیفی به تو کمک کند».[8] نمونهای از این تنهایی محدث نوری در تهیه کتاب را، مرحوم آیة الله میرزا هادی خراسانی حائری ـ از تلامذه ایشان ـ گزارش میکند که در سفری از سامرا به کربلا میآید تادو کتاب مورد نظر خود را تهیه کند. پس از توسّل به امام سیدالشهداء علیه السلام، آن دو کتاب را نزد یک دستفروش در نزدیک حرم مییابد، که در ازای آنها 22 قَران از مرحوم نوری میخواهد. مرحوم نوری، برای تهیه آن دو کتاب علاوه بر پرداخت هزینه سفر، عبا وعمامه و قبا وحتّی کفش پای خود رامی فروشد. آنگاه با خوشنودی تمام از دست یابی به دو کتاب، در گوشه حرم مینشیند، تا جمعی از دوستداران ایشان با تهیه لباس و خرج سفر، ایشان را به سامرا باز میگردانند.[9] | |||||
|
![]() |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
![]() | |||
|